شگفتی های شهر هرت، ( قسمت نهم )

ساخت وبلاگ


در قسمت هفتم این یادداشت ها با تعریف طنز، ویژگی ها، فوت و فن ها، اهداف و کاربردهای آن تا حدودی آشنا شدید و دانستید که طنز نویس گاهی پیام خودرا به طور مستقیم و بلاواسطه و زمانی غیر مستقیم و با واسطه به خواننده یا مخاطب خود منتقل می کند. 

در قسمت های قبل و ماقبل از مخاطبانی یاد کردم که از بنده استیضاح و استنطاق فرموده بودند که مثلاً چرا موقعیت مکانی شهر هرت را در روی نقشۀ جغرافیایی مشخص نمی کنم و چرا در این یادداشت ها فقط از عیب و نقص های آن می نویسم و حسن و کمالات آنرا نا دیده می گیرم!  همچنین به مخاطبانی اشاره کرده بودم که بنده را به اتهام گزافه گویی و مهمل بافی مورد عتاب و خطاب قرار داده بودند و توبیخ و تهدیدم کرده بودند که اگر در نوشتن این خزعبلات پافشاری کنم، حکم ممنوع القلمی ام را صادرخواهند کرد!

ملاحظه می فرمایید که در اینجا نویسنده به واسطۀ این اشخاص که همگی مجازی و فرضی هستند پیام خودرا به خواننده منتقل کرده است. پرسش و پاسخ ها و تهدید ها و توبیخ ها هم اشاراتی بودند به تأثیر گذاری سخن طنز پرداز در مخاطبان خود که همان مسئولان و متولیان امور جامعه هستند و اینکه چگونه معجزۀ طنز آنان را تکان داده، از خواب بیدار کرده و به واکنش وادار کرده است.

بنابراین اگر خوانندگان نکته سنج این یادداشت ها بعد از این با چنین مواردی برخورد کردند بدانند که اشخاص مورد بحث همگی مجازی و ساختگی هستند و نویسنده، آنان را برای انتقال پیام خود به مخاطب، به خدمت گرفته است.

حال که با این مفاهیم آشنا شدید و می توانید طنز را از نطنز تشخیص دهید با هم می رویم به پیگیری اصل مطلب.

در قسمت هفتم بود که از ترس برخی تهدید ها و سرزنش ها و به حکم غریزۀ تنازع بقا و به منظورحفظ قلم، قول دادم که در قسمت های بعدی بنویسم «که دیگر چه چیز هایی را نخواهم نوشت!» یکی از آن چیز ها  شکاف عمیق طبقاتی و فاصلۀ طولانی در بین فقیر و غنی است.سیستم اجنماعی و اقتصادی  شهر هرت به گونه ای است که فقرا هر روز فقیر تر و اغنیا هر روز غنی تر می شوند. در این شهر عده ای به نان شب محتاجند و شماری در ناز و نعمت غوطه ور. برخی در زیر چرخ کبود صاحب دو متر زمین نیستند و بعضی  مالک هکتار ها زمین. چه بسا خانواده هایی که با وجود کثرت عائله در یک خانۀ خشت و گلی بیست سی متری بدون امکانات زیستی و ایمنی در هم می لولند و می پیچند و شکر خدا را به جای می آورند و در مقابل، چه بسیارند خانواده هایی که به خانه های چند صد و بلکه چند هزار متری مجهز به کامل ترین امکانات، از استخر گرفته تا سونا و چکوزی و مبل و فرش و کاسه و کوزه و خدم وحشم هم رضایت نمی دهند!

 در اینجا همچنین میلیون ها نفر از باسواد و بی سواد و ماهر و غیر ماهر گرفته تا تحصیل کرده و دانش آموخته و متخصص و هنرمند و کاربلد، سال هاست که در آتش بیکاری و بی نوایی می سوزند و جزغاله می شوند و در مقابل، عده ای درعین بی هنری و بی دانشی و بی عرضگی چند شغل و چند پست و چند مقام اداری و غیر اداری را به اشغال خود در آورده اند.

در شهر شهیر هرت،  عده ای برای گرفتن یک وام دو سه میلیون تومانی مجبورند مدت ها در صف نوبت انتظار بکشند، ماه ها سگ دو بزنند و منت بکشند و التماس کنند و ضامن معرفی کنند و کاغذ سیاه کنند و مدرک ارائه دهند... در مقابل شماری از ما بهتران با سوء استفاده از آشفته بازار بی قانونی ها و بی نظارتی ها و خواب سنگین مسئولان این شهر بی در و پیکر،  بدون طی مراحل و معرفی ضامن و سیاه کردن کاغذ... و  فقط با یک تلفن و یک سفارش و یک خواهش، میلیارد ها تومان پول بی زبان بیت المال را از بانک ها و بیمه ها و شرکت ها می ربایند و یک جا قورت می دهند و هضم می کنند و به ریش اهالی مظلوم و محروم شهر هرت هرّ هرّ می خندند.

 در شهر هرت گاهی نسبت  دریافتی حقوق بگیران یک به صد و حتی زمانی بیشتر است. در حالی که اغلب دریافتی ها در این شهر از 700 الی800   هزارتومان تجاز نمی کند، عده ای از مدیران ارشد، درطول سال های گذشته هفتاد الی هشتاد میلیون تومان و بلکه بیشتر حقوق دریافت کرده اند! و احدی ازمدعیان عدالت و منادیان دیانت و صداقت از این بابت به اصطلاح، ککشان نگزیده و دلشان به درد نیامده است. به راستی این است مفهوم  شعار عدالتی که مسئولان این شهر هر از چند گاه در بوق و کَرنا می دمند و مردم را به تحقق آن نوید می دهند؟! آری اینجا شهر هرت است!    ادامه دارد 

نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد...
ما را در سایت نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khosrodad2 بازدید : 350 تاريخ : سه شنبه 10 اسفند 1395 ساعت: 22:08