شگفتی های شهر هِرت! قسمت (10)

ساخت وبلاگ


دیروز وقتی می خواستم قسمت دیگری از این یادداشت ها را بنویسم، دستم به قلم نمی چسبید. ندایی از درون نهیب می زد که «هی! قلم به زمین، دستها بالا. چقدر می خواهی بنویسی. برای چه وکه می نویسی. از این همه نوشتن چه نتیجه ای گرفته ای. چه سودی عایدت شده است. راهی را که در پیش گرفته ای عاقبت به کجا می انجامد. اصلاً به تو چه که شهر هرت اِل است یا بِل. به تو چه که کارگزاران این شهر خوابند یا بیدار، مسئولند یا غیر مسئول،متعهدند یا غیر متعهد. به تو چه که معیار گزینش افراد برای تصدی امور این شهر، هرتی و هر دمبیلی است. به تو چه که بیشتر آنان بر اساس ملاحظات قومی، فامیلی و جناحی بر گزیده می شوند. به تو چه که میزان شایستگی و صلاحیت اغلب آنان با ترازوی تملق و چاپلوسی اندازه گیری می شود نه بر پایۀ کارآمدی و تخصص و تعهد. به تو چه که در شهر هرت هیچ چیز و هیچ کس در جای خود قرار نگرفته است. به تو چه که بیشتر مسئولان و متولیان امور شهر هرت با دروغ ها و وعده های سر خرمن، سر اهالی این شهر را شیره می مالند و به وعده های خود هرگز عمل نمی کنند. به تو چه که بورکراسی پیچیده و وقت گیر حاکم بر ادارات این شهر موجب شده است که ارباب رجوع برای انجام یک کار کوچک اداری هفته ها و بلکه ماه ها در راهروهای ادارات سگ دو بزنند و با انواع بی حرمتی ها و تحقیر ها و کارشکنی ها مواجه شوند. یه تو چه که میانگین کار مفید در ادارات شهر هرت، فقط ده دقیقه در روز است. به تو که اخذ مجوز یا موافقت اصولی یرای تأسیس یک واحد صنعتی  یا احداث یک ساختمان، در این شهر هفته ها و بلکه ماه ها به طول می انجامد و متقاضیان این واخد ها در اثر این بی توجهی ها از تصمیم خود چشم پوشی می کنند و عطایش را به لقایش می یخشند. به تو چه که اغلب تصمیمات و برنامه ریزی ها در شهر هرت دیمی و کشکی و قضا قورتکی است. به تو چه که نسبت واحد های صنفی و عرضه کنندگان کالا به تعداد خانواده های شهر هرت یک به پنج است. به توچه که اغلب اهالی شهر هرت، با یک دست کلاه می گذارند و با دست دیگر کلاه بر می دارند. یه تو چه که زور گویی و زور شنیدن در این شهر نهادینه شده است. به تو چه که دروغ گفتن و دوز و کلک در این شهر برای بسیاری از مردم هنر محسوب می شود. به تو چه که اغلب اهالی شهرهرت به هیچ فاعده و فانونی پای بند نیستند و قانون را مثل آب خوردن زیر پا می گذارند. به تو چه که عادت به تنبلی و بطالت اهالی این شهر زبانزد خاص و عام است. به تو چه که میانگین مدت کار مفید در شهر هرت، فقط بیست دقیقه  و میانگین مطالعه تنها پنج دقیقه در روز است. به تو چه که اعتیاد به مواد مخدر و انواع کوفت و زهرمار در این شهر حرف اول را می زند و سن اعتیاد در آن به ده سال هم رسیده است. به تو چه که در شهر هرت مصرف گرایی به یک بیماری مزمن بدل شده و میزان مصرف مواد غذایی، کالاهای مصرفی و دارو چندین برابر شهرهای دیگر جهان است، به تو چه که رتبۀ این شهر در بیشتر موارد، از جمله اقتصاد و رفاه اجتماعی از آخر اول است، به تو چه که بیشتر آمارهای ارائه شده از سوی مراکز رسمی آمار شهر هرت، مانند تورم، سود نا خالص ملی و بیکاری نا درست و غیر قابل اعتماد است. به تو چه که ده ها مشکل و معضل و  کاستی دیگر در این شهر خود نمایی می کند و متولیان امو شهر با وجود آگاهی از این موارد، هرگز درقبال آنها اخساس مسئولیت نمی کنند و به روی خود نمی آورند... و بالاخره مگر تو سر پیاز یا ته پیازی، وکیلی، وزیری، مسئولی، مأموری، معذوری، مفتشی؟!!»                                                                                                                                                                  

بله خوانندگان عزیز! گویی این « به تو چه به تو چه ها و مگر مگر ها» به این زودی ها تمام شدنی نیست و به قول معروف «این رشته سر دراز دارد.»      ادامه دارد

نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد...
ما را در سایت نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khosrodad2 بازدید : 329 تاريخ : سه شنبه 10 اسفند 1395 ساعت: 22:08