شگفتی های شهر هِرت!، ( قسمت 11 )

ساخت وبلاگ


 خوانندگان عزیز! چشمتان روز بد نبیند، هنوز آثار تورمی چوب کاری های آن فضولباشی های خوش غیرت از تن و جانم بیرون نرفته بود که یک دلواپس سمج دیگر از پشت تلفن هر آنچه توپ و تشر بود نثارم کرد و با لحنی آمیخته به عصبانیت، مورد عتاب و خطابم قرار داد که« ای چشم تنگ، ای بی انصاف و ای مغرض! چرا در تحلیل های خود یک جانبه پیش قاضی می روی؟ چرا کلاهت را قاضی نمی کنی؟ چرا ایراد و اشکال بی جا می گیری؟ نکند وجدانت را سه طلاقه کرده ای؟ نکند ضد انقلاب شده ای؟ ووو» دوستان، چنان با غیض صحبت می کرد که از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان، چیزی نمانده بود زبانم بند بیاید؛ اما برای اینکه فکر نکند در مقابلش کم آوردم به خودم جرأت دادم و گفتم: حالا مگر چه شده است که تا این حد عصبانی هستید؟ خدای نا کرده با این گرانی دارو و درمان کار دست خودتان می دهید. کمی آب نوش جان فرمایید و آرامش خودتان را حفظ کنید و بفرمایید چه اتفاقی افتاده و چه خطائی از بنده سر زده که شما را تا این حد عصبانی کرده است؟!

باهمان لحن تند و تیزش پاسخ داد:« کفر می گویی حضرت آقا کفر می نویسی.» گفتم: آخر چه کفری چه کشکی، کجا و چگونه؟! من که به خاطر نمی آورم کفری گفته باشم.

گفت: «همین که مدام به شهر هرت و مردمان و مسئولان این شهر گیر می دهی و عیب و ایراد می گیری و زیر آبشان را می زنی کفر نیست؟ اینکه از ناتوانی ها و ندانم کاری های مسئولان شهر هرت در حل مشکلات مردم دم می زنی کفر نیست؟ اینکه می نویسی سیاست های آب دوغ خیاری مسئولان شهر هرت باعث فلج شدن اقتصاد، نابودی صنایع و به تبع آن خروج منابع و سرمایه ها از این شهر و درنتیجه افزایش مداوم آمار بیکاری شده است، کفر نیست؟ اینکه می نویسی برخلاف شعار های رنگین و آبدار مسئولان شهر هرت، هنوز داروی مؤثری برای درمان اقتصاد بیمار این شهر پیدا نشده و اهالی آن همچنان در تنگنای انواع  کاستی ها گرفتار شده اند، کفر نیست؟ اینکه می نویسی کمر اقشار کم درآمد این شهر زیر بار سنگین تورم و گرانی خم شده و تداوم این روند طی سالیان متمادی آنان را به روز سیاه نشانده است ، کفر نیست؟ اینکه می نویسی در اثر برخی تنگ نظری ها، محدودیت ها و محرومیت ها شادی و نشاط از چهرۀ مردمان شهر هرت رخت بربسته و بیشتر آنان به بیماری افسردگی مبتلا شده اند، کفر نیست؟ اینکه می نویسی در اثر سیاست های غیر اصولی مسئولان شهر هرت، ارزش پول این شهر درمقابل ارزهای خارجی روز به روز تنزل می کند و به کاغذ پاره ای بی ارزش تبدیل می شود، کفر نیست؟ اینکه می نویسی سردمداران شهر هرت، قادر به کنترل فعالیت های نظام بانکی نیستند و بانک ها پول بی زبان مردم را به جای تزریق کردن در اقتصاد این شهر، در امر تجارت و خرید و فروش ارز به کار می گیرند، کفر نیست؟ اینکه می نویسی صنعت خودرو سازی این شهر، سالهاست که درجا می زند و نمی تواند از دایرۀ مونتاژ و وابستگی به دیگران رها شود، کفر نیست؟ اینکه می نویسی انواع مشاغل کاذب، مانند دلال بازی و دست به دست کردن کالاها در شهر هرت جایگزین فعالیت های تولیدی شده است و بیشتر اهالی این شهر از فرط بیکاری به ناچار در این قبیل مشاغل فعالیت می کنند، کفر نیست؟ اینکه از ترافیک سنگین در معابر شهر هرت، قفل شدن تردد وسایل نقلیه و به تبع آن اتلاف وقت مردم در معابر، افزایش مصرف بنزین، آلوده شدن هوا و ناتوانی مسئولان این شهر در حل این مشکلات می نویسی، کفر نیست؟ اینکه می نویسی سیاست های غلط مسئولان شهر هرت، درحوزۀ کشاورزی به ویژه درامر آبیاری مزارع وباغات، موجب ته کشیدن سفره های زیر زمینی و بروز بحران آب شده است، کفرنیست؟ اینکه شندر غاز حقوق چند مدیر بلند پایه را زیر تلسکوپ می بری و آنرا پیراهن عثمان می کنی و فریاد وامصیبتا سر می دهی که یا ایهاالناس چاپیدند و بردند و خوردند، کفر نیست؟ و خلاصه اینکه آیا این جو سازی ها و شانتاژ ها و غوغاسالاری هایی که مدام از نوک نا قلم تو تراوش می کند کفر نیست؟...»

بله خوانندگان عزیز! این آقای دلواپس آنقدر «کفر نیست؟ کفرنیست؟» در گوش خستۀ این بندۀ حقیرخواند و خواند که خودم هم شک کردم و باخود گفتم نکند خدای ناکرده به مرض کفر گویی مبتلا شده ام!    

 

نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد...
ما را در سایت نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khosrodad2 بازدید : 326 تاريخ : سه شنبه 10 اسفند 1395 ساعت: 22:08